. . . .همین
همچو عکس آب تشویش از بنای ما نرفت
مرتعش بودست گویی پنجه ی معمار ما
مرتعش بودست گویی پنجه ی معمار ما
.
.
.
.
+ نوشته شده در بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 23:48 توسط میثم
|
.
.
.
.
اتاقي دارم
تنهايي ام برايش كم است
براي بهم ريختگي ام كوچك است
دوستان بي پناه تنهايي ام بسيارند
بعضي شبها پيش مي آيد
تنهايي ام جاي خودش را خالي
واتاقش را ترك مي كند
تا زخم غريب تازه رسيده اي برتخت او بخوابد
((شيركو بي كس))