سخنی که نیست طاقت که زخویشتن بپوشم
*به کدام دوست گویم که محل راز باشد
سعدی*
پ ن :موبایلتو خاموش میکنی ، پریز تلفن خونه رو می کشی ،روی کاناپه دراز می کشی و همونجور که به سقف ترک حورده آپارتمانت زل زدی،هر چی فحش ناجوره که تا حالا اخلاقیات مزخرفت اجازه انتشارشو بهت نداده تقدیم خودت می کنی به خاطر رابطه احمقانه ای که بین دوست ، راز و . . . برقرار کرده بودی
+ نوشته شده در هفدهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 0:14 توسط میثم
|
از وقتی که بر گشته ام تمام وجودم را ترس گرفته ، نوشتن با واژهایی که دیگر مال من نیستند آزار دهنده است برایم،خفه ام میکنند کلمات . . . .